گروه تشنگان در پچ پچ افتادند :
" دیگر این همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد . "
ولی پیر دروگر گفت با لبخندی افسرده :
" فضا را تیره می دارد ولی هرگز نمی بارد ... "